امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

جیگرتو بخورم

بازی با ریحانه

 سلام شنگول خان دیشب ریحانه و علی و مهدیه با اقای ملکی اومدن خونه ما. از صبح که فهمیدی اینقدر خوشحالی کردی و نقشه برا بازی کردن ریختی که نگو. وقتی اومدن تو اسانسور به اونا گفتی کهجمع تر وایسید اینجا که جا یه نفر نی.... تو خونه.... وای از ساعت 8 که ریحانه اومد تا ساعت 12 اونقدر بازی کردی که وقتی رفتن بدون دردسر خوابیدی. سر سفره... اینقدر درس اخلاق به ریحانه و بقیه دادی که...سر سفره حرف نزن..با قاشقی که تو ماسته ماست بریز..رو زمین نربز.... بعد از اینکه رفتن منم کلی........... ...
25 دی 1393

پسر من دیگه قهر میکنههههه. خاطره تهران...

سلام بد اخلاق  خوبی؟ برا اولین سالگرد دایی رفتیم تهرون. صبح ساعت 6 راه افتادیم . از ساعت 6 تا 1 شب بیدار بودی.... خلاصه بعد از مراسم رفتیم خونه محبوب. عجب شیطونی شدی؟ شب هم با محبوبو هانیو... همه رفتیم خونه حمید.. وای اون شب اینقدر بازی کردیو بازی کردی که با گریه اومدیم خونه روز بعد اقا رضا اتفاقی تصمیم گرفت برای مریم تولد بگیره... اتفاقی علی و مهدیه و ریحانه هم اومدن اونجا.موقع بریدن کیک به شما برخورد که من ببرم....موقع خوردنم شما قهر کردی که من بیشتر باید بخورم... خلاصه بشقاب شما پر شده بود از کیک خودتو منو محمد... ...
23 دی 1393

چه بازیییییی

سلام عروسکم. خوبی... وای بعد از مدت ها  دوباره میخوام برات بنویسم.به این فکر افتادم  که اگه جیگرم بزرگ شه من این وبلاگو هدیه بهش میدم.... اینقدر بزرگ شدی که برا خودت فلوت میزنی.  اینقدر بزرگ شدی که برا ما هم تصمیم میگیری.   اینقدر بزرگ شدی که ریاضی کلاس اولو همشو حل میکی. اما از علوم بدت میاد. امشبم بعد از کلاست رفتیم پیتزا کاکتوس . اونقدر خوردی که الان داری میترکی...  تو گل من . عشق من. جون من. ....   
9 دی 1393

سوال پژوهشکر

استاد سلام خاطرات شما نقل از من:   یه شب داشتی می خوابیدی یه دفعه سوال کردی:مامان ادم تو انگشتامه که تکون می خوره؟ بعد گفتی:چرا وقتی ماشین میره ماه باهاش میاد؟ حالا اینارو داشته باشید تا بعدی  
7 ارديبهشت 1393

گیر افتادن پشت در

سلاممممممممممممم ممممممممممموش امروز کاکتوسارو برده بودم پشت بام که افتاب بخورند. بعد رفتم بیارمشون بهتم گفتم که من زود میام درو از روم باز کن... من رفتم موقع برگشتن دیدم تو تو راه پله ای داری میای پیشم... بهت گفتم پس کلید کو؟ بعد فهمیدم که اقا درو بستی و اومدی ؟   اخه من اون موقع چی بهت میگفتم خوب بود؟ بعداز یک ساعت نشستن پشت در و انتظار برای امدن اقای شاکری بزرگ ، ... با همون شلوارک و دمپایی و چادر.. اومدم بیرون و در یه خونه رو زدم که به بابا زنگ بزنم بیاد؟ بابا رفته بود پارک که درس بخونه. بعد از چند دقیقه اومد و کلی همه خندیدیم.. وروجکییی. موشییی. ...
7 ارديبهشت 1393

کارهای بامزه نمکدون

سلام جوجه. خوبی خوشی سلامتی. چند وقتیه تو دهنم افتاده: امیرحسین(اقا اتدی) چی کرده همرو دیوونه کرده منو ویرونه کرده . . امروز ازمن میپرسیدی که میدونی ارزوم چیه:اینکه ماشین بگیرم همرو سوار کنم،بنا بشم(بنا سلام)،موبایل یخرم...تو  هم همه اینا رو ببینی. میدونم اگه بزرگ شی دلم برا این روزات تنگ میشه.اما دعا میکنم همیشه سالم و شاد و سرحال و خوشبخت باشی. تازه یه کار جدیدم بلد شدی: ادامس میخوری به دیوارا میچسبونی،بعدش منو میبری پای صحنه جرم که شیطون این کارو کرده؟... امروز ظهر جاتون خالی کباب گرفتیم، نمیدونی چه ذوقی کرده بودی  فکر کنم سه تا سیخ کباب و که خوردی(نوش جان)رو قاشقت سه تا تیکه بزرگ کباب میذاشتی و  ...
3 دی 1392

بیا بازی کنیم(دندانا فشرده دهن چفت دست ...شیر)

سلام دنیای من زود داری بزرگ میشی ، دیروز رفته بودیم خونه بابا احمد موقع برگشتن میخواستی فاطمه رو سر باز نشون بابا بدی ،اینقدر خندیدیم که اشک از چشم را افتاد . ولی خیلی عصبانی بودی که وقتی میخواستیم برگردیم تو ماشین گفتی:اینقدر میخوام نباشم. اخه چرا ؟ دفعه اخرت باشه یه همچین حرفی میزنی. امشب قراره ببرمت مهمونی(مصلایی) ،پی پی هم نکردی... بیا باژی کنیم یادته؟الکی عادتت شده وقتی من میخوابم میای و .... دیشب هم که دوماد شده بودی فاطمه هم عروس.نمیدونی چجوری می رقصیدی؟ اگه من تو رو نداشتم ،اگه من تو رو نداشتم ،تا حالا مرده بودم  ...
14 آذر 1392

سلام دوباره اومدم..

سلام گلم قشنگم ببخشید که این بار نتونستم وبلاگتو اپ کنم.جبران میکنم موش موشی.  باور کن بدلیل جابجایی و این چیزا تو این  سال نتونستم برات بنویسم. هر شب باید سرمو بزارم روی سینت تا صدای قلبتو بشنوم و اروم بگیرم.. فرشته من الان ماه محرمه، دیگه خیلی بزرگ شدی تقریبا 3سالو نیمه هستی. خیلی حرفا رو می فهمی خیلی سیوالا می پرسی؟ تو از اون بچه هایی نبودی که کلمات رو اشتباه میگن اما چند تا کلمه یادمه مثل:  هوپایما ، مریدmorid(مردن) ،اخمخ(احمق).. دیگه یادم نمیاد دیشب هم برای 2 بار ابیاری داشتی که تا الان داشتیم تخت و لباس میشستیم. باور کن گلم بهترین هدیه ای که تو زندگیم از خدا گرفتم تو هستی. نقاشی ها...
14 آذر 1392

هدیه

ال ابولیییییییی پلونش کوووووووووو     <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> <<<>>> ...
1 دی 1391