محرم 91
سلام بر لب تشنه علی اصغر ما مثل همیشه رفتیم ده، وای چقدر سرد بود ولی جوجو حال کرد چون همه بودن با ریحانه و مهراد بازی کرد،همراد براش اباتیسی اورده بود خلاصه که اینقدر پوشیده بود که دستاش از هم باز بود حالا عکساشو تو سری بعدی میذارم راستی جغجغه هم رفتیم، اما....چشتون روز بد نبینه هر چی لیوان بود به هم میزنه که صدا بده. اینقدر ماشا... از خودش پذیرایی کرد مثلا نارنگی،یه بار بهش گفتم اینقدر نارنگی نخور سردیت میکنه،گفت:کی سردم میکنه یا مثلا ماشا... به هوشت،میگفت:فهمیدم ما دو تا خونه هانی داریم. چلاق:چماق ملاج:ملار هوا بارونی بود ما رفتیم دم در فوری گفت:به چه بو برفی میاد خلاصه...
نویسنده :
مامان
14:31