قم
سلام قشنگم..
الان پیشم وایسادی پیشم و خاطره میگی( بضو گرفتم و رفتم جیش کردم . و یه بجپچه تو دستشویی بدون شلوار بود و جیشش با جا پیپیش پیدا بود..)
خلاصه با مامان مریم و بابا احمد رفتیم.
ولی برگشتنه رفتیم کوه خضر ، بازار بود. و به اصرار بابا من برات یه دونه اسباب بازی گرفتم (چب مسطتیل) البته تو تفنگ می خواستی که همش شکسته بود ..
اومدیم تو ماشین و دهن مبارک رو باز کردی که من هم اینو می خوام هم تفنگ و نق نق کردی...تا 20 دقیقه گریه کردی ...
وقتی اومدیم با اصرار تو و بر خلاف میل مامان مریم اونا رو اوردی بالا و همه خسته بودیم
بعد تو با بابا رفتی امپول بزنی( سالک) و بعد از اینکه برگشتی خواب بودی؟؟؟///؟
خیلی دوست دارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی